خلاصه کتاب روانشناسی پول (بخش سوم)

فصل چهاردهم: شما تغییر خواهید کرد

برنامهریزی بلندمدت سختتر از تصور است؛ چون اهداف و خواستههای افراد در طول زمان تغییر می‌کند.

 اگر از آن دسته از افرادی باشید که اهل ژورنال‌نویسی روزانه هستند، احتمالا پس از مدتی به برنامه‌ریزی‌ها و ژورنال‌های گذشته نگاهی انداخته‌اید و متوجه تغییر اولویت‌ها و خواسته‌هایتان در طول زمان شده‌اید.

کتاب در این فصل بر این باور است که گرفتن تصمیمات بلندمدت در حالی که به احتمال قوی خواسته‌هایتان در آینده تغییر خواهند کرد، کار بسیار دشواری است. کتاب معتقد است که باید دو نکته را هنگام برنامه‌ریزی‌های بلندمدت در نظر داشته باشیم:

  • باید از اهداف افراطی در برنامه‌ریزی مالی اجتناب کنیم. زیرا این موضوع باعث می‌شود پس از مدتی که نتوانستیم به برنامه پای‎بند بمانیم نه تنها ما را از ریل برنامه خارج می‌کند بلکه باعث می‌شود دیگر به سراغ برنامه‌ریزی نرویم.
  • باید این واقعیت را بپذیریم که ما تغییر می‌کنیم، دیدگاه‌ها، اهداف، خواسته‌ها، ارزش‌ها و باور‌های ما در طول زمان دست‎خوش تغییر می‌شوند. اگر این موضوع را درک کنیم هیچ‎گاه با تعصب کورکورانه به اولویت‌هایمان نگاه نمی‌کنیم، بلکه از تغییر استقبال می‌کنیم و می‌توانیم با استفاده از تغییر، خود را در مسیر شخصیتی بهتری قرار دهیم. شگرد کار در قبول واقعیت، پذیرش، تغییر و حرکت در اسرع وقت است.

باید البته دقت کنیم که درگیر خطای “هزینه غیر قابل بازگشت” نشویم. به این معنا که اگر در باب موضوعی تغییر کردیم و دیگر مثل گذشته تحت تاثیر آن قرار نمی‌گیریم باید سریعا این تغییر را پذیرفته و اولویت‌های خود را از نو بشناسیم و دیگر تصمیمات امروز را به اتفاقات گذشته گره نزنیم.

نتیجه‌گیری: اگر نگاهی به ژورنال معاملاتی خود در گذر زمان بیاندازید، احتمالا متوجه تغییر خود خواهید شد. ممکن است این تغییر در تایم‌فریم معاملاتی باشد یا شاید در جزییات استراتژیتان و یا حتی در بازاری که در آن فعالیت می‌کردید. با این حال یک نکته حتمی است: “تغییر”. باید تغییرها را به فال نیک بگیریم زیرا آنها می‌توانند باعث رشد شخصی ما به عنوان یک معامله‌گر ‌شوند.

 

فصل پانزدهم: هیچ چیز رایگان نیست

هر چیز قیمتی دارد ولی همیشه برچسب قیمت در کار نیست.

در این فصل کتاب به مفهومِ عمیقی بر می‌خوریم و آن هم “هزینه” هر چیزی است.

نویسنده در این فصل به این موضوع اشاره می‌کند که ما در زندگی روزمره خود حاضریم هزینه‌‌‌ دارایی‌های مختلف را از اتومبیل گرفته تا یک ساعت مچی بپردازیم، اما وقتی بحث به فعالیت در زمینه سرمایه‌گذاری می‌شود می‌خواهیم بدون کوچک‎ترین هزینه پرداختی به بازار، بهترین بازدهی را داشته باشیم.

این دیدگاه نه تنها از پایه و بنیان غلط است بلکه در بلندمدت می‌تواند باعث شود حتی هزینه‌ای دو چندان پرداخت کنیم.

اما چه چیزی باعث این موضوع می‌شود؟ اگر کمی در این‌باره عمیق شویم، پاسخ را در “کم‌صبری” افراد می‌بینیم. هنگامی که ما دارایی‌های مادی را خریداری می‌کنیم می‌توانیم نتیجه آن را به صورت آنی ببینیم اما فعالیت در زمینه سرمایه‌گذاری متفاوت است زیرا بهترین نتیجه‌ها در بلندمدت و پس از پرداخت هزینه‌های کوتاه‌مدت حاصل می‌شود. باید هشیار باشیم که کم‌صبری ما را از بازی خارج نکند.

نتیجه‌گیری: شاید شما هم یک استراتژی خاص را ساعت‌ها در سیستم بک‌تست مورد آزمایش قرار داده‌اید و در آن عمل‎کرد خوبی نیز داشته‌اید، اما بلافاصله پس از اجرای آن استراتژی در محیط بازار شکست خورده و به تمامی تلاش‌ها و نتایج خود شک کرده‌اید.

اگر در آن زمان تسلیم می‌شدید و ادامه نمی‌دادید احتمالا به جایگاهی که واقعا لایقش بودید نمی‌رسیدید. ممکن است حتی در حال حاضر در آن جایگاه نباشید اما نکته‌ای که باید در نظر بگیرید این است که شما در حال حرکت به سمت اهدافتان هستید، آهسته و پیوسته.

 

فصل شانزدهم: من و شما

مراقب راهنمایی‌های مالی کسانی باشید که با شما در یک زمین بازی نمی‌کنند.

 هاوزل در این فصل به نکته بسیار مهمی در مورد بازارهای مالی و سرمایه‌گذاری اشاره می‌کند و آن هم نظرخواهی از دیگران در قبال سرمایه‌گذاری و یا معامله‌هایتان است.

برای مثال ممکن است شما در بازار سهام، یک نوسان‌گیر روزانه باشید و بازار درگیر یک اصلاح عمیق شده باشد. اگر از یک نوسان‌گیر دیگر سوال کنید احتمالا به شما پیشنهاد ورود به معامله را نمی‌دهد. با این حال کافی‎ست با یک سرمایه‌گذار بلندمدت هم‎کلام شوید، احتمالا شما را به خوبی متقاعد خواهد کرد که بازار صعودی خواهد بود. این نظرات متناقض باعث سردرگمی شما می‌شود و حتی قدرت تصمیم‌گیری شما در قبال معامله‌هایتان را نیز کاهش می‌دهد و در نهایت چیزی جز پس‎رفت برای شما نخواهد داشت.

اما آیا این بدان معناست که ما هرگز نباید به سخن دیگران گوش بدهیم؟ ابدا اینطور نیست.

اتفاقا مناسب است که از تجربیات و دانش بقیه استفاده کنیم اما نکته‌ای که باید در نظر بگیریم این است که تصمیم‌گیرنده نهایی خود ما هستیم و باید مسوولیت انتخاب‌هایمان را به خوبی پذیرا باشیم. این نکته باعث می‌شود در دور باطل نظرخواهی از دیگران نیفتیم و اعتماد به نفس مناسبی در گذر زمان برای خود بسازیم.

اگر یک نقشه راه برای خود بنویسید و به آن پایبند بمانید، کم‎تر درگیر دور‌های باطل مرسوم می‌شوید و البته روند پیشرفتتان بسیار تسریع می‌شود.

نتیجه‌گیری‌: از موانع بزرگ بر سر راه معامله‌گران، دورهای باطل روان‎شناسی معامله‌گری هستند. به همین دلیل است که لازمه فعالیت مناسب در بازارهای مالی، یک خودشناسی عمیق است. شخصی که به یک خودشناسی مناسب رسیده باشد درگیر نظرات اشتباه دیگران در مسیر معامله‌گری خود نمی‌شود یا به اصطلاح از این شاخه به آن شاخه نمی‌پرد. این شخص مسیر خود، بایدها و نبایدها را شناخته و ‌می‌داند باید چگونه در این راه قدم بردارد. به همین دلیل است که پیشنهاد می‌شود برای خود برنامه‌ریزی و نقشه راه تهیه کنید.

 

فصل هفدهم: وسوسه بدبینی

خوش‌بینی مثل شعارفروش است. بدبینی مثل کسی است که سعی دارد به شما کمک کند.

با خواندن تیتر این فصل، احتمالا یک گارد در مقابل خوش‌بینی گرفته‌اید با این حال بیایید خوش‌بینی را برای خودمان تعریف کنیم.

خوش‌بینی باوری است که در آن احتمال وقوع یک نتیجه خوب در طول زمان به نفع شماست حتی اگر در طول مسیر با موانعی مواجه شوید.

آیا تا به حال به این موضوع دقت کرده‌اید که ما انسان‌ها اکثرا به افراد خوش‌بین دید مناسبی نداریم؟ بیایید با یک مثال این فرضیه را بررسی کنیم.

فرض کنید شما یک ژاپنی دهه پنجاه هستید که به تازگی از جنگ جهانی رها شده و در قحطی سخت به سر می‌برد و شخصی ناگهان به شما می‌گوید: “ما در طول عمرمان اقتصادی را تجربه خواهیم کرد که ۱۵ برابر بزرگتر می‌شود، نرخ بیکاری ما برای ۴۰ سال زیر %۶ خواهد بود و در سطح جهان یکی از پیشرفته‌ترین کشورها خصوصا در زمینه تکنولوژی خواهیم بود و حتی این آمریکایی‌ها نزدیک‌ترین متحد ما خواهند شد”. احتمالا شما پس از شنیدن حرف‌های این شخص با او درگیر می‌شدید!

اما همان‎طور که می‌دانید تمامی موارد بالا اتفاق افتاده‌اند. این ذات ماست و ما نسبت به خوش‌بینی، کمی بدبین هستیم. با این حال کافی‎ست شخصی بدبین باشد، در نگاه ما بسیار دانا و حکیم جلوه می‌کند و حتی خود ما برای شنیدن نصیحت به پیش این شخص خواهیم رفت.

بخشی از این موضوع طبیعی و غریزی است، زیرا ما ذاتا از ضرر بیزاریم.

اما نکته دیگر این است که پیش‎رفت آن‎قدر آهسته اتفاق می‌افتد که اکثرا کم‎تر کسی متوجه آن می‌شود اما پس‎رفت‌ها به قدری سریع اتفاق می‌افتند که نمی‌توانیم آن‎ها را نادیده بگیریم، به همین دلیل است که تمامی سعی خود را به کار می‌گیریم تا برای آنها آماده شویم و وزن بیش‎تری به نظر بدبین‌ها می‌دهیم.

نتیجه‌گیری: باید بدانیم که محرک رشد، انباشتن است که همیشه زمان می‌برد. اما محرک‌های ویرانی نقاط شکست منفردی هستند که در کسری از ثانیه اتفاق می‌افتند. با این حال ما باید از خوش‌بینی افراطی و بد‌بینی افراطی اجتناب کنیم. خوش‌بینی افراطی باعث می‌شود نتوانیم به خوبی برای چالش‌ها آماده شویم زیرا آن‎ها را در نظر نمی‌گیریم. بدبینی افراطی نیز باعث می‌شود به خودباختگی برسیم و نسبت به چالش‌ها منفعل باشیم.

 

فصل هجدهم: زمانی که هر چیز را باور می‌کنید.

تخیلات جذاب و این که چرا داستان‌ها قدرتمندتر از آمارها هستند.

 احتمالا تا به حال درگیر خطای “سوگیری ذهنی” در معاملات و تحلیل‌های خود شده‌اید.

اوقاتی بوده که با تمام وجود خواسته‌اید یک اتفاق صورت بگیرد نه به این دلیل که آن اتفاق طبیعتا باید صورت بگیرد، بلکه چون شما دوست دارید تمام موضوعات در جهت خواسته‌ها و معامله‌های شما پیش بروند. ما انسان‌ها بعضی اوقات به دلیل دانش و علم کمی که از شرایط داریم، تمایل داریم برای خود داستان‌هایی را تعریف کنیم تا آن موضوع را برای خود قابل درک‌تر نماییم، تعجبی هم نیست که %۹۰ اوقات این داستان‌ها را به گونه‌‎ای تعریف‌ می‌کنیم که به نفع خودمان باشند.

هاوزل دو نکته را به ما گوشزد می‌کند تا با درک آن‎ها از این اتفاق جلوگیری کنیم:

  • هرچه بیش‎تر بخواهید چیزی تحقق یابد، بیش‎تر احتمال می‌رود داستانی را باور کنید که احتمال تحققش را دست بالا گرفته‌‎‌اید.
  • همه دیدگاهی ناقص نسبت به جهان دارند، ولی ما روایت کاملی برای پر کردن جاهای خالی به هم می‌بافیم.

اما در قبال این دانش و دانسته‌های اندک خود چه می‌توانیم بکنیم؟ پذیرفتن این‌‎که چقدر نمی‌دانیم به معنای پذیرفتن این موضوع است که بسیاری از اتفاقات جهان خارج از کنترل ماست. پذیرش این حقیقت سخت اما مفید است و ما تنها با پذیرش نقص‌های خود است که در جهت تکامل قدم برمی‌داریم.
این را هم‎واره در نظر داشته باشید که تمرکز ما بر چیزی است که می‌دانیم و نسبت به چیزی که نمی‌دانیم بی‌اعتنا هستیم و همین ما را نسبت به اعتقاداتمان دچار اعتماد به‌ نفس کاذب می‌کند.

نتیجه‌گیری: در معاملات خود هم‎واره احتمال خطا و غافل‎گیری را در نظر بگیرید و همیشه این نکته را در نظر داشته باشید که ممکن است در تحلیل‌های خود دچار سوگیری ذهنی شده باشید. اگر بتوانید در بی‌طرف‌ترین حالت ممکن به بازار نگاه کنید می‌توانید به بهترین دیدگاه نسبت به بازار برسید چرا که در این حالت شما احتمال اینکه تحلیل‌های خود را در جهت معاملاتتان پیش ببرید کاهش می‌یابد.

 

فصل نوزدهم: مخلص کلام

درس‌هایی که از روانشناسی پول آموختیم

 در این فصل نویسنده به صورت خلاصه مطالب کتاب را یادآوری می‌کند:

سعی کنید به هر نحو که شده تواضع خود را وقتی اوضاع خوب پیش می‌رود حفظ کنید و زمانی که اوضاع خراب می‌شود، بخشش و هم‎دلی را فراموش نکنید.

چون هیچ‌وقت اوضاع به اندازه‌‎ای که به نظر می‌رسد، خوب یا بد نیست. جهان باعظمت و پیچیده است. شانس و ریسک هر دو واقعی‌اند و تشخیص آنها سخت است. هنگام قضاوت درباره خودتان و دیگران هم همین شیوه را پیش بگیرید.

به قدرت شانس و ریسک احترام بگذارید تا بهتر بتوانید روی چیزهایی که واقعا از عهده‌تان برمی‌آید کنترل و تمرکز داشته باشید.

به این ترتیب می‌توانید الگوی درست خود را پیدا کنید.

غرور کم‎تر، ثروت بیش‎تر. پس‌انداز پول، فاصله‌ غرور و درآمد شماست و ثروت چیزی است که نمی‌توانیم ببینیم. بنابراین برای ایجاد ثروت باید چیزهایی را که امروز می‌توانید بخرید محدود کنید تا در آینده گزینه‌های بیش‎تری داشته باشید. صرف نظر از مقدار درآمدتان هیچ‌گاه نمی‌توانید ثروت بسازید مگر آن که بتوانید از تفریحی که امروز می‌توانید با پولتان داشته باشید چشم بپوشید.

پول خود را طوری مدیریت کنید که بتوانید شب خواب راحت داشته باشید.

مدیریت پولتان جداست و این‎که هدفتان باید کسب بالاترین سوددهی یا پس‌انداز مقدار معینی از درآمدتان باشد. برخی افراد تا حداکثر سود ممکن را کسب نکنند، خواب راحت ندارند؛ برخی دیگر تنها وقتی احساس راحتی می‌کنند که با صرفه‌جویی تلاش کنند، هرکس به راه خودش. اما اساسِ «آیا این کار خیال مرا راحت می‌کند؟» بهترین راهنمای فراگیر برای تمامی تصمیم‌گیری‌های مالی است.

اگر می‌خواهید سرمایه‌گذار بهتری باشید، قدرت‎مند‌ترین و تنها کاری که می‌توانید انجام دهید، افزایش افق زمانی است.

زمان قدرت‎مندترین نیرو در سرمایه‌گذاری است. باعث می‌شود دارایی‌های کوچک، بزرگ شوند و اشتباهات بزرگ محو. زمان نمی‌تواند شانس و ریسک را خنثی کند اما نتایج را به چیزی درخور افراد نزدیک می‌کند.

با خراب‌شدن اوضاع کنار بیایید. می‌توانید نصف اوقات اشتباه کنید و همچنان ثروت بیاندوزید؛ چرا که گروه کوچکی از دلایل به بیش‎تر نتایج مربوطند. مهم نیست با پولتان چه می‌کنید، فقط لازم است با جواب نگرفتن از بسیاری کارها راحت کنار بیایید. دنیا همین است. پس همیشه باید عملکردتان را با نگاه به کل پورتفو بسنجید، نه سرمایه‌گذاری‌های منفرد. اشکالی ندارد تعداد زیادی سرمایه‌گذاری ضعیف و تنها چند سرمایه‌گذاری برجسته داشته باشید، این معمولاً بهترین حالت ممکن است. قضاوت درباره عملکردتان هنگامی که تمرکز شما بر سرمایه‌گذاری‌های منفرد بوده، باعث می‌شود بردها موجب غرور و باخت‌ها موجب پشیمانی تلقی شوند. از پول برای به دست آوردن کنترل زمانتان استفاده کنید؛ چون نداشتن کنترل زمان یک نیروی قوی و فراگیر برای از بین بردن شادی است. توانایی انجام هر کار که بخواهید، در زمانی که می‌خواهید، با کسی که می‌خواهید، برای مدت زمانی که می‌خواهید، بالاترین سودی را که در امور مالی وجود دارد به شما می‌دهد. بیش‎تر مهربان باشید و کم‎تر جلب توجه کنید. هیچ‎کس به اندازه خودتان تحت تأثیر اموال شما قرار نمی‌گیرد.

شاید دلتان یک خودروی لوکس یا یک ساعت زیبا بخواهد، ولی چیزی که احتمالاً می‌خواهید احترام و تحسین است و با مهربانی و فروتنی راحت‌تر می‌توانید به این خواسته برسید تا با اینترنت و مثل اسب دویدن.

پس‌انداز کنید. فقط پس‌انداز کنید. هیچ دلیل خاصی برای پس‌انداز کردن لازم ندارید. پس‌انداز برای خرید یک خودرو یا پیش‌پرداخت چیزی یا یک فوریت پزشکی خیلی خوب است، اما پس‌انداز برای چیزهای غیر قابل پیش‌بینی یا غیر قابل تعریف یکی از بهترین دلایل برای پس‌انداز است. زندگی زنجیره‌ای ادامه‌دار از غافل‎گیری‌هاست. پس‌اندازی که به منظور خاصی انجام نشده، سرمایه‌ای تأمینی است برای زمانی که زندگی شما را در بدترین موقعیت ممکن غافل‎گیر می‌کند.

هزینه‌ موفقیت را معین کنید و آن را با طیب خاطر بپردازید؛ چرا که هیچ چیز ارزشمندی رایگان نیست. به یاد داشته باشید که اغلب هزینه‌های مالی بهای مشخص و قابل مشاهده‌‌ای ندارند. عدم قطعیت، شک و تردید و پشیمانی، هزینه‌های رایج دنیای مالی‌اند. این هزینه‌ها معمولا ارزش پرداختن را دارند، اما باید با دید بها (قیمتی با ارزش پرداختن برای کسب دستاوردی خوب در ازای قیمت) به آن‎ها نگریست نه به دید جریمه (مجازاتی که باید از آن اجتناب کنید). جایی برای اشتباه را جدی بگیرید. فاصله‌ میان چیزی که ممکن است در آینده رخ دهد و چیزی که شما لازم دارید در آینده اتفاق بیفتد تا موفق شوید، همان چیزی است که به شما استقامت می‌بخشد. استقامت چیزی است که در طول زمان به پختگی اهمیت می‌بخشد. جایی برای اشتباه معمولاً شبیه به یک سرمایه‌ تأمینی محافظه‌کارانه است، اما اگر شما را درون بازی نگه ‌دارد می‌تواند هزینه‌ خودش را بارها و بارها در طول زمان پرداخت کند. از افراط و تفریط در تصمیم‌گیری‌های مالی اجتناب بورزید. اهداف و خواسته‌های هر کس در طول زمان تغییر می‌کند و هر چه تصمیمات گذشته‌ شما افراطی‌تر باشند، در طول مسیر تکامل بیش‎تر ممکن است پشیمان شوید. باید ریسک را دوست داشته باشید؛ چون در طول زمان ارزشش را دارد. ولی در عین حال باید به شدت مراقب ریسک‌های ویران‎گر باشید؛ چرا که نمی‌گذارند در آینده دست به ریسک‌هایی بزنید که در طول زمان ارزشش را دارند. بازی خود را مشخص کنید و مطمئن شوید تحت تأثیر کسانی که مشغول بازی دیگری هستند، قرار ندارید. به شلوغی و نابسامانی احترام بگذارید. اشخاص باهوش، مطلع و منطقی ممکن است در امور مالی با یکدیگر مخالفت کنند؛ چرا که افراد مختلف اهداف و خواسته‌های بسیار متفاوتی دارند. هیچ جواب درست منحصر به فردی وجود ندارد؛ بلکه تنها یک پاسخ وجود دارد که به درد شما می‌خورد.

 

فصل بیستم: اعترافات

روانشناسی پول برای خودم

 نویسنده در این فصل در مورد تاثیر روان‎شناسی پول بر تصمیمات شخصی زندگی خودش صحبت می‌کند. در صورت علاقه بیش‎تر می‌توانید به متن کتاب مراجعه کنید.

 

گردآورنده : محمد سجاد نقیان‌


بیشتر بخوانید: تفاوت واقعی معامله ‌گران موفق و ناموفق در چیست؟

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا