مدیریت حرفه ای ریسک(بخش پنجم)

روي حیوان توسري خورده ، زیادي شرط بندي نکنید!

4.سایز گیري پوزیشن ها به صورت دینامیک(پویا)

راه رسیدن به اهداف معاملاتی ازطریق داشتن یک روش ورود درست و یا ترکیب خوبی از اندیکاتورها نیست، بلکه آنچه شما را در رسیدن به این اهداف یاري می کند مدیریت ریسک و نحوه سایز گرفتن در پوزیشن است، و از بسیاري از جهات، می تواند اهداف معاملاتی شما را کنترل و مدیریت کند. هدف هاي معامله گران را می توان در سه نکته زیر خلاصه کرد:

سه رویکردي که در میان معامله گران درانجام معاملات مرسوم است عبارتند از:

1) رسیدن به یک درصد اطمینان در بازگشت سرمایه
معمولا معامله گرانی که به دنبال ریسک هستند، و یا افرادي که ذهنیت قمار گونه اي دارند، بطور اختصاصی بدنبال دست یافتن به درصد مشخصی از عایدي زیاد هستند تا بتوانند حسابشان را به سرعت رشد دهند، این در حالی است که این دسته از معامله گران اغلب از اهمیت کنترل افت سرمایه و مدیریت صحیح ریسک غافل هستند.
بنابراین معامله گرانی که به دنبال سود بیشتري هستند معمولا کارشان بیشتر به ضرر و باخت ختم می شود!
2) به حداقل رساندن افت سرمایه و کاهش نوسان در رشد حساب
معامله گران ریسک گریز ، اکثرا توجه خود را معطوف به کم نگه داشتن افت سرمایه و دور نگه داشتن حساب معاملاتی از نوسانات شدید می کنند.
3) تحقق یک درصد مطمئن بازگشت از سرمایه اولیه بعنوان سود ،در حالیکه نوسانات حساب ثابت و پایین باشد.
تریدرهاي حرفه اي در تلاش هستند تا با کنترل هر دو جنبه فوق، در حالیکه افت سرمایه را نسبتا پایین نگه می‌دارند،عایدي خود را به حداکثر برسانند.
گرچه شاید این موضوع کمی سخت بنظر برسد ، با این وجود دو مفهوم معامله گري وجود دارد که به شما اجازه می دهدتا بصورت فعال در وضعیت کنترل شده اي قرار بگیرید که هم بالانس حساب معاملاتی در وضعیت رو به رشد قرار گیرد و هم بتوان افت سرمایه را بصورت موثري کنترل کرد.

تلفیق نرخ برد با سایز پوزیشن

نرخ برد و سایز پوزیشن ، دو مفهوم معامله گري اي هستند که اغلب بدرستی فهمیده نمی شوند و بسیاري از معامله گران بطور کامل متوجه تاثیرات این دو ویژگی بر روي سرنوشت شان بعنوان یک معامله گر نمی شوند.

1) نرخ برد (Winrate)

نرخ برد خصوصیتی است که معامله گر نمی تواند در آن تاثیر گذار باشد ، ضمن اینکه نرخ برد در واقع نگاهی به گذشته است، این خصوصیت می تواند یک دید معنی داري را درباره پتانسیل عملکردي یک تریدر به شما بدهد. نرخ برد مساوي است با احتمال بردها ، باختها و اندازه افت هاي سرمایه. نرخِ برد کمتر ، یعنی شما احتمال باخت بیشتري را در معاملات خواهید داشت، و بالتبع افت سرمایه بیشتري را شاهد خواهید بود.
این موضوع را با یک مثال ساده می تواند شرح داد: در طی 200معامله، اختلاف آماري بین معاملات بازنده در یک استراتژي معامله گري با نرخ برد 50درصد و یک استراتژي دیگر با نرخ برد 60درصد ، تقریبا بیست مورد می‌باشد.(یعنی از 200 معامله انجام شده در استراتژي با نرخ برد 50درصد شما 100معامله بازنده داشته اید و در استراتژي با نرخ برد 60درصد شما 80معامله بازنده را تجربه کرده اید.)
علاوه بر این ، اگر نرخ برد شما کمتر باشد به این معنیست که احتمالا جریان باختها(
باختهاي پشت سر هم) بیشتر اتفاق می‌افتند. همین دو نکته یعنی باختهاي بیشتر و توالی بیشتر باختهاي پشت سر هم مارا متوجه نقش مهم سایز گیري پوزیشن در بهبود مدیریت ریسک می کند.

2) سایز پوزیشن-فاکتور متغیر و قابل کنترل:

بر خلاف مفهوم نرخ برد ، این بار معامله‌گر می‌تواند بطور فعال سایز پوزیشن را کنترل و مدیریت کند. در مورد این فاکتور باید بگوییم که اگر چه ممکن است که در نظر بسیار از معامله گران این بینش بی اهمیت جلوه کند اما تاثیرات عظیمی در معامله گري دارد: اجازه بدهید به مثالی که در بالا ذکر شد برگردیم . گفتیم که استراتژي معاملاتی اول نرخ برد 50درصد داشت و استراتژي دیگر نرخِ بردش 60درصد بود. چنانکه گفتیم،استراتژي اول 20باخت بیشتر از استراتژي دوم در دویست معامله داشت. خوب حالا اگر شما در هر دو استراتژي درهر پوزیشن 1درصد سایز را استفاده کنید(یعنی در هر معامله 1درصد کل سرمایه را ریسک کنید،(خواهید دید که در استراتژی با نرخ‌برد 50درصد ، تقریبا شاهد بیست درصد افت سرمایه بیشتر هستید. و در صورتی که در هر دو استراتژي از یک رویکرد انتخاب سایز پوزیشن یکسان استفاده شود در این صورت تکرار و توالی جریان باختها براي نرخ برد پایینتر بسیار بیشتر خواهد بود . در واقع اگر چه ممکن است هر دو استراتژي در بلند مدت سودده باشند، اما تنش هاي کوتاه مدت می تواند منجر به اشتباهات ضربه زننده ي غیر ضروري به سیستم معامله گري شما شود.

مخصوصا در مورد معامله گران آماتور، شاهد این هستیم که نمی توانند با اُفت سرمایه به خوبی برخورد کنند و اُفت‌ سرمایه بالاتر درآنها باعث می شود که اشتباهات کشنده‌ی بیشتری را مرتکب شوند. تطبیق دادن و تعدیل کردن تعیین اندازه پوزیشن بر مبنای نرخ برد می تواند مانع از اشتباهات ناخواسته معامله گري شود.

گریزي بر مدیریت سرمایه

“پوکر” بدانید چه وقتی دست نگه دارید و چه زمانی رو کنید!

در بازي پوکر خیلی واضح است که وقتی دست تان خوب است، دوست دارید شرط بندي بیشتري کنید و زمانی که کارت هاي خوبی در دست تان نیست این موضوع زیاد امیدوار کننده نیست،و بازیکن پوکر کمتر شرط بندي می کند.بنابراین واضح است که شرط بندی مقداري مشابه در هر دست، بدون در نظر گرفتن موقعیت،کار اشتباهی است.

“شرط بندي ورزشی” روي حیوان توسري خورده ، زیادي شرط بندي نکنید!

در شرط بند ورزشی، قماربازها زمانی که پول بیشتري روي تیمی که مورد علاقه شان است شرط بندي می کنند،در واقع دارند ریسک بیشتري را انجام می دهند. اگرچه حیوان توسري خورده همچنان شانس برد دارد و ممکن است شلاق بیشتري بخورد. با این وجود در بلند مدت، تیم بهتري ممکن است پیدا شود و زمانیکه مسابقه به جاهاي حساس برسد و برد تیم مورد علاقه چندان هم قطعی نباشد، شرط بندانِ ورزشی ، شرط بندي کمتري میکنند.
شرط بندهاي حرفه ای ورزشی، با شرط بندي بیشتر در زمانی که شانس با آنهاست،می توانند سودشان را به حداکثر برسانند و همین امر نیز در معامله گري صادق است.
اگرچه در بسیاري از کتابها حرف از سایز گیری ثابت روي پوزیشن ها آورده شده است، وقتی شما پاي صحبت معامله گران حرفه اي بنشینید، اغلب آنها به شما می گویند که سایز پوزیشن آنها بسته به کیفیت ستاپها و تاریخچه ي عملکردشان ، متفاوت است و یکسان نیست.

5.چرا استراتژي شما بعد از 10باخت ، هنوز خوب است

تاحالاچند بار شده که بعد از پنج معامله‌ی برنده‌ی پشت سر هم احساس شکست ناپذیري به شما دست دهد و بعد
در معامله ششم بخاطر ریسک بالایی که کردید،کلی پول را از دست بدهید ؟! چند بار تا حالا استراتژي معاملاتی‌تان را عوض کردید و یا بعد از چهار باخت پشت سر هم با تنظیمات اندیکاتورهایتان ور رفته اید!؟ چند بار در حالتهایی که گفتیم احساس کرده اید که استراتژی معامله گري تان دیگر بدرد نمی خورد؟
جالب است که اگر شما بدانید که آمار و احتمالات چطور کار میکند، شانس بالا با این خواهد بود که شما معامله گري سودده باشید!
معامله گري هیجان انگیز و سرگرم کننده است، اما ریاضیات سخت و خسته کننده است. و به همین خاطر ما معامله گران ترکیب این دو تا را با هم دوست نداریم، اما متاسفانه اگر نتوانید هر دو را با هم داشته باشید، تبدیل شدن به معامله گري سود ده ،غیر ممکن خواهد بود. چرا که معامله گری مساوي است با علم آمار.

سفسطه يِ دست داغ (توهم خوشه اي)

همه ما بازیکنانی را در بسکتبال یا بیس‌بال دیده ایم که آنقدر خوب کار میکنند که گویی قدرت جادویی داشته باشند و همیشه بتوانند امتیاز بیاورند. دانشمندان به این پدیده می گویند سفسطه دست داغ یا توهم خوشه اي! اگرچه، این که یک بازیکن بتواند یا نتواند امتیاز بگیرد کاملا اتفاقی است(بدون در نظر گرفتن سطح مهارت فردي) ولی ما وقتی این بازیکنان را می بینیم که چند امتیاز متوالی کسب می کنند ، باز دوست داریم که بگوییم طرف دستش داغ است.
با این وجود، تحقیقات نشان داده اند که جریانهای متوالی برد و باخت فقط به صورت نرمال و پیرو احتمالات و آمار است. بنابراین چیزي که ما دست داغ می نامیم چیز غیر نرمالی نیست ، بلکه تنها یک خروجیِ آماری نرمال است.در اینجا سوالی پیش می آید و آن هم اینکه اگر یک بازیکنی نرخ به ثمر نشستن پرتابهایش 60درصد باشد، آیا غیر ممکن است که بتواند 14شوت منجر به امتیاز را پشت سر هم داشته باشد؟ البته که نه. بلکه ما می گوییم احتمال این عمل پایین است، با این وجود آمار می گوید از هر 1000شوت، این بازیکن چنین چیزي را(14شوت منجر به امتیاز را پشت سر هم)حداقل یکبار می تواند داشته باشد.

درس اول: باختن ها و بردن هاي پشت سر هم کاملا از یک توزیع نرمال برخوردارند.بیایید شروع کنیم به یک نمونه بزرگ بیاندیشیم:از نظر آماري ، نمی توان فقط با یک دست بازي به طور معنی دار گفت که چیزي نرمال است یا اینکه کاملا غیر محتمل است.همین موضوع براي معامله گري هم صادق است.شما نمی توانید فقط با تحلیل یکی دوتا معامله به نتیجه خاصی برسید.بلکه براي اینکه بتوان یک نتیجه گیري درستی انجام داد نیاز به دویست ، سیصد و حتی چهارصد معامله داریم.بنابراین کورکورانه اقدام به تغییر یا جایگزینی رویکرد معامله گري تان بعد از چند معامله ی محدود نکنید!!

 ادامه مقاله را در بخش ششم مدیریت حرفه ای ریسک مطالعه نمایید.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا