تولید ناخالص داخلی GDP چیست؟(بخش دوم)
تولید ناخالص داخلی اسمی و واقعی
روشهایی که در بالا برای آمار تولید ناخالص داخلی ارائه شد، برای محاسبه «تولید ناخالص داخلی اسمی» استفاده میشود. با این حال ارزش پول یک کشور در این آمار بسیار دخیل است. تصور کنید ۱۰ سال پیش خرید یک خودکار یک دلار هزینه داشته باشد و امروز همان خودکار با همان کیفیت ۱.۵ دلار هزینه داشته باشد. در اینجا چیز جدیدی در اقتصاد ایجاد نشده است، تنها ارزش پول کاهش یافته است. برای جبران این اثرات، تولید ناخالص داخلی برای سالهای مختلف را نسبت به یک سال پایه میسنجند تا اثرات تغییرات مثبت و منفی در نرخ ارز خنثی شود. تعدیلات به این صورت است که تولید ناخالص داخلی را در ارزش پول سال پایه ضرب و بر ارزش پول سال جاری تقسیم میکنند، تا تولید ناخالص داخلی بر مبنای سال پایه به دست آید.
برای مثال فرض کنید تولید ناخالص داخلی یک کشور در سال ۱۹۹۰، ۱۰۰ میلیون دلار و تولید ناخالص داخلی آن کشور در سال ۲۰۰۰، ۳۰۰ میلیون دلار باشد. همچنین فرض کنید که به خاطر تورم ارزش پول این کشور در طی این مدت نصف شده باشد. برای آنکه بتوانیم مقایسه معنیداری بین تولید ناخالص داخلی در سالهای ۲۰۰۰ و ۱۹۹۰ داشته باشید، باید تعدیلات مربوط به تغییر نرخ ارز را در نظر بگیریم. از آنجایی که ارزش پول در سال ۲۰۰۰ نصف سال ۱۹۹۰ است، باید تولید ناخالص داخلی در سال ۲۰۰۰ را بر ۲ تقسیم کنیم. بنابراین، تولید ناخالص داخلی واقعی این کشور در سال ۲۰۰۰ برابر با ۱۵۰ میلیون دلار خواهد بود. اهمیت این موضوع آنجا است که بدانیم نرخ رشد اقتصادی این کشور در طول این دوره ده ساله تنها ۵۰ درصد بوده است، در حالی که به صورت اسمی به نظر میرسد این اقتصاد ۲۰۰ درصد رشد اقتصادی را تجربه کرده است.
یکی دیگر از تنظیماتی که میتوان در تولید ناخالص داخلی انجام داد، تنظیمات مربوط به جمعیت است. اگر تولید ناخالص داخلی یک کشور در یک دوره معین دوبرابر شود اما جمعیت آن کشور سه برابر شود، افزایش تولید ناخالص داخلی لزوما به معنای افزایش استاندارد زندگی نخواهد بود. در اینجا از معیار دیگری به نام سرانه تولید ناخالص داخلی استفاده میشود که تولید ناخالص داخلی را بر جمعیت تقسیم میکند.
برابری قدرت خرید و مقایسه کشورها
همانطور که گفته شد، میتوان تولید ناخالص داخلی کشورها را بر اساس ارزش پول ملی آنها مقایسه کرد تا اثرات تغییرات نرخ ارز جبران شود. اما نرخ برابری ارز، معیار چندان مطمئنی نیست، چرا که اکثر کشورها به شیوههای مختلف در نرخ ارز مداخله میکنند. برخی از کشورهای نفتخیز (که عمدتا وارد کننده هستند) با تقویت ارز ملی خود، تلاش میکنند تا رفاه بیشتری در جامعه خود ایجاد کنند، همچنین برخی از کشورهای صنعتی (که عمدتا صادر کننده هستند) با تضعیف نرخ ارز خود تلاش میکنند تا برای محصولات خود در بازار جهانی مزیت رقابتی ایجاد کنند.
در اینجا دیگر به راحتی نمیتوان تولید ناخالص داخلی کشورها را با یکدیگر مقایسه کرد. در این حالت از معیاری به نام برابری قدرت خرید یا PPP استفاده میشود. در این روش یک سبد کالا که مشخص کننده CPI یا هزینههای مصرف کننده است، با ارز محلی آن کشور خریداری میشود، سپس همان سبد کالا را با ارزهای جهانی (عموما دلار آمریکا) خریداری میکنند. با مقایسه تفاوت قیمت دو عدد به دست آمده، میتوان برابری دقیقتری از نرخ ارز کشورهای مختلف داشت.
به عنوان مثال فرض کنید کشوری مصنوعا ارزش ارز خود را پایین نگه داشته است. در این حالت قیمت کالا و خدماتی که در این کشور تولید میشود، نسبت به کالا و خدمات جهانی ارزانتر به نظر میرسد، در حالی که ارزش آنها در بازار جهانی بسیار بالاتر است. بنابراین GDP واقعی این کشور اگر با توجه به برابری قدرت خرید دوباره تنظیم شود، بالاتر از GDP واقعی این کشور بدون تنظیم با برابر قدرت خرید خواهد بود. به طریق مشابه، اگر کشور ارز خود را مصنوعا باارزش نگه دارد، GDP تنظیم شده با برابری قدرت خرید بسیار کمتر از GDP واقعی این کشور بدون چنین تنظیمی خواهد بود.
نکتهای که باید توجه کرد این است که ارزش کالا و خدماتی که با نرخهای جهانی معامله میشوند (مانند نفت، گاز، سلاح، لوازم الکترونیکی و…) در این روش لحاظ نمیشوند چرا که تقریبا تمام کشورها قیمت جهانی آن را میپردازند و قیمت محلی در مورد آن معنایی ندارد.
تجزیه و تحلیل دادههای تولید ناخالص داخلی
دادههای تولید ناخالص داخلی یک معیار مهم و فراگیر از فعالیتهای اقتصادی و جزئی جدایی ناپذیر از تحلیل فاندامنتال برای یک جفت ارز است. یک معاملهگر بنیادی از تولید ناخالص داخلی به عنوان یک معیار کلیدی برای تعیین قدرت اقتصاد یک کشور و در نتیجه ارز آن کشور استفاده میکند.
استفاده از تولید ناخالص داخلی در فارکس شامل مقایسه دو مجموعه داده برای هر دو ارز و مقایسه هر مجموعه داده تولید ناخالص داخلی با داده های ماههای قبل و همچنین پیشبینی اقتصاددانان است.
اولین روش این است که داده های تولید ناخالص داخلی را برای ارز الف و ارز ب با یکدیگر مقایسه کنیم. در این روش هر ارزی که اقتصاد قویتری داشته باشد و ارزیابیهای بعدی نسبت به ارزیابیهای قبلی بهتر باشد، ارز قدرتمندتری خواهد بود.
همچنین باید انتظارات در مورد کشورهای مختلف را در نظر گرفت چرا که هر کشوری در سطح معینی از توسعه قرار دارد و سطح معینی از انتظارات را برانگیخته میکند. به عنوان مثال یک کشور در حال توسعه ممکن است به نرخ رشد اقتصادی ۵ درصد هم برسد اما از نظر بازار، آمار خوبی نباشد، اما یک کشور توسعه یافته با رشد اقتصادی ۲ درصد بهتر از انتظارات عمل کند. حتی ممکن است اقتصادهای نوظهور مانند چین، هند، روسیه و یا برزیل به رشد اقتصادی دو رقمی هم دست پیدا کنند.
با این حال، در مورد کشورهای پیشرفته یا کشورهایی که از نظر توسعه در یک سطح هستند، مقایسه آسانتر است. به عنوان مثال با مقایسه رشد اقتصادی در اتحادیه اروپا و ایالات متحده میتوان جهت حرکت EURUSD را حدس زد. در اینجا اگر رشد اقتصادی اتحادیه اروپا ۰.۵ درصد سریعتر از ایالات متحده باشد میتوان انتظار داشت که به همین میزان یورو در برابر دلار تقویت شود.
اما در مورد جفت ارزهایی که یک طرف آن یک اقتصاد نوظهور مانند چین باشد، اوضاع متفاوت است. به عنوان مثال در بین سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۷ اقتصاد ایالات متحده با نرخ ۲ تا ۲.۵ درصد در سال رشد کرد اما چین در همین دوره رشد اقتصادی ۸ درصد و حتی بالاتر را تجربه کرده است. با این حال این رشد اقتصادی شدید در چین خود را در جفت ارز USDCNH نشان نداده است. برای درک بهتر این موضوع باید اثر تولید ناخالص داخلی بر ارزها را بهتر بشناسیم.
اثر دادههای تولید ناخالص داخلی بر ارز هدف
همانطور که گفته شده، دادههای تولید ناخالص داخلی یکی از مهمترین و دقیقترین دادههایی است که رشد و رکود را در یک اقتصاد مشخص میکند. این دادهها برای مشخص کردن دورههای رونق و رکود بسیار مفید هستند. به عنوان مثال یک دوره چند فصلی از رشد اقتصادی منفی را به عنوان یک دوره با رکود اقتصادی تعریف میکنند.
با در نظر گرفتن این موضوع، نرخ رشد تولید ناخالص داخلی نشان از عملکرد آن اقتصاد دارد. اینکه آیا اقتصاد در رونق است یا رکود. رشد اقتصادی بالا نشان دهنده بالا بودن فعالیتهای اقتصادی در آن کشور است و به همین خاطر تقاضا برای ارز آن کشور افزایش پیدا میکند. افزایش تقاضا برای ارز، باعث افزایش ارزش آن ارز میشود.
این تقاضای بالا میتواند منجر به تورم نیز بشود. زیرا همانطور که ارز در کشور کمیاب است، کالا و خدمات نیز کمیاب هستند. تقاضای بالا در اقتصاد، تقاضا برای کالا و خدمات را نیز هدایت میکند. در نتیجه نیاز به انقباض پولی افزایش پیدا میکند. در اینجا نرخ بهره و نرخ بازده اوراق قرضه آن کشور افزایش پیدا میکند. بازده بالای اوراق قرضه، علاقه سرمایهگذاران را افزایش میدهد بنابراین تقاضا برای آن ارز باز هم افزایش مییابد و جریان سرمایه برای خرید داراییهای آن ارز سرازیر میشود.
بنابراین نرخ رشد اقتصادی ربط مستقیمی با تقاضا برای ارز مورد نظر دارد.
نمودار بالا نشان میدهد که رشد تولید ناخالص داخلی در منطقه یورو از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۸ نسبت به رشد اقتصادی ایالات متحده بیشتر بود اما بین سالهای ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۴ این معامله برعکس شد و رشد اقتصادی ایالات متحده نسبت به منطقه یورو افزایش یافت.
با نگاهی به نمودار قیمت زیر میبینیم که با کاهش ارزش دلار آمریکا در دوره ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۸ یورو به افزایش خود ادامه داد و EURUSD از سطوح ۱.۱۷۰۰ افزایش یافت و در ژوئیه ۲۰۰۸ به بالاترین سطح خود در ۱.۶۰۳۸ رسید. با مراجعه به نمودار بالا میتوانیم ببینیم در این دوره رشد اقتصادی منطقه یورو به طور مداوم بالاتر از ایالات متحده بود.
پس از مهار اثرات بحران مالی سال ۲۰۰۸، اقتصاد ایالات متحده با سرعت بیشتری بهبود پیدا کرد و EURUSD شروع به کاهش کرده و تا ژوئن ۲۰۱۰ به پایینترین سطح خود در ۱.۱۸۷۵ رسید.
توجه داشته باشید که تغییرات در بازار فارکس بر اساس دادهها نیست بلکه بر اساس انتظارات است. پس از بحران مالی سال ۲۰۰۸، بازار انتظار داشت که منطقه یورو سریعتر از ایالات متحده بهبود پیدا کند، اما این کشور در معرض بحرانهای دیگری قرار گرفت به عنوان مثال بحران بدهی یونان در سال ۲۰۱۰ و بحران بانکی در ایتالیا، اسپانیا، ایرلند و پرتغال در سال ۲۰۱۱ منجر به بیثباتی در منطقه یورو شد.
رابطه GDP و بازار فارکس
در ادامه بررسی میکنیم که ببینیم در مواقعی که شاخص GDP بالاتر از انتظارات و یا پایینتر از انتظارات منتشر شود چه تاثیری بر بازار فارکس میگذارد.
شاید معامله بر اساس این دادهها کمی مشکل باشد. این بدان دلیل است که گاها بازار پیش از انتشار داده بر روی تغییرات آن قیمتگذاری می کند. به عنوان مثال، اگر انتظار برود که کشور خاصی رشد تولید ناخالص داخلی بالایی داشته باشد و این انتظار محقق شود، معمولا ارز آن کشور کاهش مییابد. چرا که قبلا این دادههای مورد انتظار قیمتگذاری شده است و معمولا بازار درصدی برای آمار بهتر از پیشبینی در نظر میگیرد.
این اتفاق در مورد تمام اخباری که بازار بیش از حد منتظر آنها است و انتظار دادههای نسبتا بزرگی دارد، رخ میدهد. بنابراین به سادگی نمی توان متوجه شد که بازار پس از انتشار دادههایی مانند تولید ناخالص داخلی چه واکنشی نشان میدهد.
سناریوی دیگر این است که دادهها نسبت به پیشبینی بازار بسیار کمتر یا بسیار بیشتر باشد. در اینجا به احتمال بسیار زیاد شاهد نوسانات بالایی خواهیم بود چرا که سرمایهگذاران به این عدد واکنش نشان میدهند. اگر نرخ رشد اقتصادی بسیار بهتر از پیشبینیها باشد، شاهد رشد ارز و اگر بسیار بدتر از پیشبینیها باشد، شاهد کاهش ارز خواهیم بود.
سناریوی دیگر این است که اقتصادی چند فصل متوالی شاهد رشد اقتصادی پایین یا حتی منفی بوده است و در آخرین آمار، برخلاف پیشبینیها شاهد رشد اقتصادی است. در این جا قیمت ارز در چند دقیقه و حتی چند ساعت اولیه رشد خواهد داشت اما پس از رشد اولیه شاهد بازگشت قیمت ارز خواهیم بود چرا که انتشار این داده اگرچه مهم است، اما تغییری در تصویر کلی ارز نمیگذارد. سرمایهگذار برای تغییر جهت سرمایهگذاری خود در ارز نیاز به چندین داده دارد که دادههای اولیه را تایید کند. در ادامه نمونههایی برای معامله بر اساس دادههای GDP میآوریم.