مدیریت حرفه ای ریسک(بخش ششم)

اولین معامله بازنده نصیب چه کسی می شود ؟

ما با اتفاقی بودن مشکل داریم

ما انسانها در مورد یادگیری احتمالات خیلی ضعیفیم. هرروز سوار ماشین هاي مان میشویم و هرگز یک ثانیه هم فکرنمی‌کنیم که چه اتفاقی ممکن است بیافتد.در حالیکه وقتی مثلادوبار در سال هواپیما سوار می‌شویم کلی اضطراب داریم.مادوست نداریم،اقرار کنیم که نمی توانیم کنترل کنیم،پیشگیري کنیم یا بفهمیم .چه اتفاقی میخواهد بیافتد، ما کاري که می کنیم اینست که براي رویدادهاي تصادفی از قوانین ثابت استفاده میکنیم.
درنوعی قمار،افراد براي اینکه روي تاس عدد بزرگتري ظاهر شود تاس را محکمتر و قوي تر می اندازند و براي اینکه عددروي تاس عدد کوچکتري باشد آن را یواش رها میکند. که همه میدانیم این انتظار براي نتیجه،عملی خنده دار است.
شما که فکرنمی کنید اگر نُه بار شیر یا خط کردید و پشت سر هم نُه بار شیر بیاید،حتما در دفعه بعدي که سکه را پرتاب میکنید قرار است خط بیاید؟ اگر جوابتان مثبت است، پیشنهاد می کنیم که همچنان به خواندن مطالب پیش رو ادامه دهید.

درس دوم: اصل تصادفی بودن پدیده ها را بپذیرید.هرمعامله اي کاملا مستقل ازمعامله ي قبلش است.و ازاین بدتر،باید قبول کنید که نتیجه هرمعامله کلا تصادفی است و ازکنترل شماخارج است.اگر شما پنج معامله‌ی برنده پشت سر هم داشته باشید،این به شما کمک نمیکند که بتوانید درباره نتیجه معامله‌ی بعدی پیش بینی درستی داشته باشید.

شما به صورت ناگهانی تبدیل به یک معامله گر بهتر نخواهید شد.

 تحقیقات نشان میدهدکه سرمایه گذاران فردي و معامله گران، زمانیکه چند معامله آخرشان موفق باشد،بیشترو فعال تر،اقدام به معامله میکنند. مهمترین چیزي که باید در زمان رويدادن پدیده دست داغ، مواظب آن بود این است که شما زمانیکه در جریان باختها یا برد هاي پشت سر هم قرار میگیرید، انتظارتان از مهارتهایتان تغییر میکند. براي مثال در این زمانها بازیکنان بسکتبال شروع میکنند از نقاطی که احتمال به سبد نشستن توپ بعیدتر است ، شوت می زنند و نتیجه این کارشان باعث ضربه زدن به تیم می شود. و زمانیکه همین پدیده وارد معامله گري می شود، شما بعنوان معامله گر دوست دارید ریسک بیشتري را بعد از چهار معامله يِ برنده‌ی پشت سرهم انجام دهید. علتش اینست که ممکن است، فکرکنید اینکه چهار معامله را پشت سرهم با برد بیرون آمدیدبه این خاطر است که شما قدرت و توان مضاعفی در بردن در معامله و یافتن موقعیت هاي برنده بدست آورده اید.و این اشتباه کشنده است. آنچه حقیقت دارد اینست که شما هنوز همان معامله گري هستیدکه قبل از 4 برد قبل بودید.

این سوال را از خود بپرسیدکه، چند بار تا حالا به نتیجه‌ی خوب یک ماهه‌تان بخاطر ریسک بالایی که فقط در یک معامله چون حس می کردید می دانید که بازار به کدام سمت حرکت می کند ، گند زده اید؟!

درس سوم: شما ناگهان تبدیل به یک معامله گر بهتر نمی شوید.بنابراین هرگز رویکرد خود را به مدیریت سرمایه و مدیریت ریسک تغییر ندهید. اگر زمانی که عملکردتان در گذشته مثبت بود، تمایل پیدا کردید که بیشتر معامله کنید.خیلی راحت از پشت میز معامله گري بلند شوید ، کمی قدم بزنید و این فکر پلید را از ذهن تان دور کنید

مهمترین ویژگی آماري استراتژي معاملاتی

مهمترین ویژگی آماري استراتژي معاملاتی شما عبارتند از این دو خصوصیت:
1.نرخ برد استراتژي معاملاتی و 2.نسبت ریوارد به ریسک یک معامله
و چنان که می توانید ببینید، ما واقعا باید از همین نقطه به هدف مان برسیم.تا زمانی که این دو خصوصیت آماري را جداي از هم ببینیم ، این دو براي ما معنی و مفهومی نخواهند داشت. اما زمانی که این دو را در کنارِ هم بگذاریم ، به شما خواهند گفت که حتی قبل از ورود به یک معامله، شما می توانید پولسازي کنید یا نه!

درس چهارم: داده ها را در ژورنال معامله گري تان جمع اوري کنید و شروع کنید به خرد کردن اعداد. ژورنال معاملاتی یکی از ضروري ترین چیزهایی است که یک معامله گر جدي باید داشته باشد ، زیرا یک ژورنال معاملاتی خوب دقیقا به شما نشان می دهد که براي بدست اوردن پول بیشتر باید چکاري را انجام دهید

واقعا، استراتژي معاملاتی شما ، چقدر خوب است؟

تا حالا چنین فکري داشته اید که چون 10معامله يِ بازنده پشت سرهم داشته اید، استراتژيِ معاملاتی تان کار نمی کند و شما یک معامله گر بد هستید؟ احتمالا حتی به ده تا معامله ي بازنده هم نکشد ، براي اینکه شما به استراتژي معاملاتی خود شک دارید.
حالا چه می شود اگر به شما بگوییم که این کامپیوتر و برنامه متاتریدر نیستند که شما را در بازار بالا می کشند ، پاسخ واضح است، این استراتژي است که شما با آن می توانید وارد موقعیت هاي پولساز معاملاتی شوید و اگر به آن بچسبید و کمی صبر داشته باشید و انقدر عجول نباشید ، خواهید دید که تبدیل به یک معامله گر سودده خواهید شد.

درس پنجم: جریانهای باخت وبرد(پشت سر هم) طبیعی هستند و ربطی به این ندارندکه شما چقدر خوب هستید،بلکه اتفاق می افتند. زود روشتان رارها نکنید. هر وقت استراتژی معاملاتی‌تان را تغییر می دهید،دارید از صفر شروع میکنید

توهم کنترل- اولین معامله بازنده نصیب چه کسی می شود ؟

انواع و اقسام مختلفی از تجربیات جالب و شگفت انگیز،پیرامون توهم کنترل در رویدادهای با نتیجه‌ی تصادفی،وجود دارند.

◊ افراد وقتی میبینند که طرف مقابلشان بی کفایت و ضعیف است،شرط بندي بیشتري را دربازي های شانسی انجام میدهند.
◊ افراد زمانیکه خودشان می توانند اعداد قرعه کشی را انتخاب کنند،نسبت به برنده شدن اطمینان بیشتری دارند.
◊ افراد زمانیکه می توانند خودشان تاس را بیاندازند،احساس اعتمادبه نفس بالاتري دارند و بیشتر شرط بندی میکنند.
◊ افراد درزمانی که تاسی پرتاب نشده نسبت به زمانیکه تاس پرتاب شده شرط بندي بیشتری میکنند، با وجود اینکه نتیجه تاس پرتاب نشده مشخص نیست.
◊ روانشناسان کشف کرده اند که احساس کنترل فقط احساس ما رابهتر نمیکند،بلکه سلامت مارا هم بهتر می کند

صدالبته توهم کنترل در معامله گري هم، می تواند باعث ایجاد سوء برداشت و اشتباهات معامله گري شود. زمانی که بعد از تحلیل خودتان ،معامله را دربازار قرار می دهید ونتیجه نشان میدهد که ستاپ مناسبی راداشته اید،این توهم در شما بوجود میآیدکه بیشتر معاملات برنده نصیب ما می شود. و دیگر ما وارد یک معامله بازنده نمی‌شویم. درست نمیگویم؟!! و آنچه در پی این توهم بوقوع میپیوندد یک وابستگی عاطفی به معامله و عدم توانایی بستن معامله در ضرر است.


نتیجه گیري:موفقیت خود را با انسجام و تداوم بسازید

*هرگز بر مبناي نتیجه یک ،دو و یا سه معامله تصمیم نگیرید.و شروع به تفکر بر مبناي یک نمونه‌ی بزرگ کنید.
*اصل تصادفی بودن را بپذیرید،نتیجه‌ی یک معامله کاملا تصادفی است و مستقل و غیر وابسته از معامله قبلی شما است.
*شما به صورت ناگهانی تبدیل به یک معامله گر بهتر نمی شوید. بنابراین همواره یک تاکتیک مشابه را در مدیریت ریسک و سرمایه بکار ببرید.
*ژورنالِ معاملاتی‌تان را دوست بدارید و تا جایی که داده ای را در اختیار دارید شروع به تحلیل کنید.
* جریانهای برد و باخت طبیعی هستند. دفعه بعد که به فکر تغییر استراتژي معاملاتی تان افتادید ، با خودتان دوباره فکر کنید و کمی بیشتر به آن بچسبید.

6.آیا شما به یک حساب معاملاتی بزرگتري نیازدارید؟

آیا معامله با حسابهاي بزرگتر راحت تر است؟ جواب کوتاه بله است. اما صرف نظر از سرمایه گذاري ،به نظر من بزرگ بودن حساب یکی از بزرگترین دلایل شکست افراد در کسب و کار است.و این را هم باید بگوییم که اگر چه نظم و انضباط و سعی و کوشش می توانند براي شما جایگاهی را بوجود بیاورند، اما در صورتیکه شما سرمایه کوچکی داشته باشید، این جایگاه ممکن است به سختی ایجاد شود.
دلیل اصلی اینکه چرا معمولا حسابهای کوچک تبدیل به حسابهای قوي می شوند، بیش معامله گري(
overtrading)
است. 99درصد ما، معامله گري را انتخاب می کنیم براي اینکه میخواهیم ثروتمند شویم ، یا نیاز مالی داریم. ما همه چیز را میخواهیم و همین الان هم می خواهیم. ما داستانهایی را از افرادي شنیده ایم که 10000دلار را تبدیل به 40000دلار کرده اند و به خودمان می قبولانیم که ماهم می توانیم. با این هدف در ذهنمان ، حساب معمالاتی مان را 500دلار شارژ می کنیم و انتظار داریم هر ماه دوبرابر شود. من اینها را می دانم چون خودم هم چنین بوده ام.
همه ما چنین تصوراتی را داشته ایم. علتش هم اینست که این صنعت همین چیزهایی را که ما فکر میکردیم را تبلیغ می کند. پس نباید تعجب کرد. البته افرادي هم هستند که حسابهاي کوچک را رشد زیادي داده باشند ولی این افراد بسیار معدودند.
حال این سوال مطرح میشود که چه چیزي باعث می شود که فکر کنید شما هم مثل این افراد می توانید چنین کاري را انجام دهید؟در حالی که به احتمال زیاد شما در گیر رفتار قمار گونه و اشتباهات عصبی شده و حسابتان را بیش از یکبار به آتش خواهید کشید.


اگر در نظر دارید که در هر ماه درصد مشخصی را بدست آورید و یا باید بسرعت پولدار شوید، آن وقت فشار بسیار زیادي را روي خودتان قرار می دهید و بدون شک این موضوع به شدت معامله گری شما را تحت تاثیر قرار می دهد.
علاوه بر این ، شما به احتمال زیاد از مدل معامله گري روزانه استفاده خواهید کرد و به طور همزمان جفت ارزها و کالاهای بیشتری را تحت نظر قرار می دهید تا بتوانید تا جایی که ممکن است پوزیشن هاي معاملاتی را شکار کنید.
اگرچه معامله گر روزانه (
day trader) بودن اشکالی ندارد ، ولی نقطه تارگت معاملات کوچکتر از معامله گری روي سویینگ ها میشود و بنابراین شما باید کمیسیون بیشتري را نسبت به دریافتی تان بپردازید. و همه اینها می تواند یک استراتژی سودآور را نابود کند. و البته صبوری بطرز شگفت انگیزي ،زمانی که نتیجه ی بازی شما فقط به اندازه خوردن یک سیخ کباب باشد، بسیار سخت است.

واقعا می توانید کل روز را مقابل مانیتور بنشینید و فقط یک ساعت در معامله باشید، و آن معامله را صحیح مدیریت کنید و با 30دلار سود، خرم و خوشحال از معامله بیرون بیایید؟
واقعیت اینست که اگر بخواهید در این تنور نسوزید باید گوشت بیشتری داشته باشید ،باید بتوانید حساب کوچک را مدام افزایش دهید و این کار خیلی از ماها نیست. در مورد خود من ، زمانی توانستم به معامله گري به صورت کسب و کار نگاه کنم که شروع کردم روی مقدار چشمگیري از سرمایه به صورت معقول ریسک کنم.
آنچه گفتیم به معناي این نیست که شما به صورت نامعقول آنقدر اندازه يِ معاملات را افزایش بدهید که به حسابتان لطمه بزند ، گرچه ، از نظر تجربه ی شخصی من ، اگر روي یک حساب بزرگ دمو معامله کنید ،بسیار بهتر از اینست که روي یک حساب واقعی کوچک کار کنید. به نسبت یک حساب 500دلاری واقعی ،سرمایه 50000 دلاري در حساب دمو ، به شما این امکان را می دهد که راحت تر بتوانید به پلن معاملاتی تان بچسبید و روي آن تمرکز کنید.
راز معما در تعداد صفر هاست.
بدست آوردن 2000دلار مجازي بسیار لذت بخش تر از 20دلار واقعی است.به من اعتماد کنید، زمانی که شما در نسخه دمو به مدت سه ماه متوالی توانستید معاملات سودده داشته باشید.آن وقت به حساب واقعی بروید ، آن هم یک حساب بزرگ. تجربه من نشان می دهد که در این صورت موفقیت زودتر و راحت تر حاصل می شود تا اینکه بخواهید براي درآوردن پول چند تا چیز برگر در روز تلاش کنید.
اما وقتی نمی توانید یک حساب چشمگیر مثلا 50000دلاري داشته باشید، باید چه کار کرد؟ خوب در اینجا گزینه هاي زیادي وجود دارد: البته با فرض اینکه در معامله گري بسیار ورزیده شده باشید.
1. بی خیال معامله گري شوید
2. سرمایه افراد دیگر را جذب کنید- مدیریت سرمایه کنید .
3. در شغل فعلی تان بمانید و پس انداز کنید تا بتوانید حساب مناسبی را بوجود اورید.
4. بدنبال سایر کسب و کار هاي انلاین و غیره باشید تا بتوانید سرمایه مناسبی را تدارك ببینید.
5. اقدام به انتقال دانش معامله گري تان به سایر معامله گران از طریق مربیگري، سخنرانی، کلاس هاي انلاین کنید(البته اگر یک معامله گر موفق و سودآور هستید)
خوب دیدیم که با این همه گزینه متفاوت روبرو هستیم . آنچه مد نظرم بود این نبود که بخواهم رویاهای شما را بر هم بزنم، بلکه می خواهم ارزش هایتان را تغییر دهید. معامله گری راهی براي پولدار شدن یک شبه نیست. معامله گري نیز مثل سایر کسب و کار ها است و مثل بقیه کسب و کارها بدون نقدینگی کافی نمی چرخد. اغلب اوقات وقتی افراد وارد معامله‌گري می شوند، می خواهند شغل پنج تا نه ساعته در روز خود را ترك کنند و حاضر نیستند به چیز دیگري به جز معامله گری فکر کنند. در این جا باید گفت که گرچه ایده معامله گري ایده خوبی است ، ولی حفظ کردن جریان درآمد فعلی‌تان در کنار معامله گری می تواند به رشد سریعتر حساب معاملاتی شما کمک کند.
سوالی که مطرح می شود اینست که آیا آنچه باید در مورد اندازه حساب معاملاتی ،بعنوان هدف مد نظر شما قرار گیرد یک عدد خاص است؟ خوب ، باید بگوییم که بستگی به هزینه هاي زندگی شما دارد. زندگی کردن در توکیو(ژاپن) نیاز به حساب معاملاتی بزرگتری دارد تا زندگی کردن در بانکوک(تایلند). اندازه‌ی ایده آل حساب معاملاتی این گونه باید باشد که اگر شما یک یا دو درصد سرمایه را ریسک کنید، بتوانید یک مضربی از ریسک را در ماه عایدی داشته باشید.یعنی اگر حساب 50000دلاري دارید، و در هر معامله 2درصد ریسک می کنید، باید بتوانید 1000دلار در هر معامله سود کنید که بتواند کفاف هزینه هاي زندگی شما را بدهد البته با در نظر گرفتن کسوراتی مثل مالیات ، کمیسیون و اسپرد و …، این شیوه محاسبه می تواند هم حساب معاملاتی را رشد دهد و هم کیفیت زندگی شما را بهبود بخشد.
در بهترین حالت، شما افت سرمایه زیادي هم نخواهید داشت ،بخاطر اینکه شما جریان های درآمدی دیگري هم دارید. داشتن چنین رویکردی به معامله گري کاملا ذهنیت شما را متحول می کند.اگر شما فقط به دو تا سه معامله‌ی
خوب در ماه نیاز داشته باشید، شما تبدیل به معامله گر بسیار بهتري خواهید شد، چون شما تبدیل به ماهی گیر بهتري خواهید شد، صبر کردن و انتظار کشیدن برای‌تان شیرین‌تر و قابل تحمل‌تر خواهد شد ، هر لحظه از زندگیتان با استرس سپري نمی شود و قلبتان از شما تشکر می کند.
داشتن یک پشتوانه ی مالی خوب در بانک که بتواند هزینه های زندگی شما را در طی ش
شش تا دوازده ماه پوش دهد نیز حفاظی است که می تواند فشارها را از روي شما و معامله گري شما بر دارد.(پس همه حسابهاي بانکی را براي سرمایه معامله گري خالی نکنید) و در این صورت تمام تمرکز شما بر روي یک چیز قرار می گیرد:
بهبود سیستم معامله گري تان، تا جایی که امکان دارد و پول خودش در طول این مدت می آید.به من اعتماد کنید .

با معامله گري مثل سایر کسب و کارها برخورد کنید، نه مثل رفتن به کازینو و قمارخانه ها، و تنها در این صورت است که کار درست را انجام خواهید داد

بخش پایانی مقاله را در بخش هفتم مدیریت حرفه ای ریسک مطالعه نمایید.

 

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا